توی هوای بغض باغچه، تو همون الهه هستی
که با دست مهربونت زخم ایینه ها رو بستی

توی قصه ی شبونه تو همون فرشته هستی
که تو تکرار هر اسم، شب و از پایه شکستی

تو همونی که میتونی واسه من غزل بخونی
توی دریای نگاهت قایق عشق رو برونی
تو همونی که می خواستم قصه هام مال توباشن 
گلای باغچه می خواستن که با دستای تووا شن

توهمون پنجره هستی که تو شعرام خونه داری
توی فینال محبت میدونم کم نمی اری

تو واسم زمزمه سازی مثل بارون واسه دریا
تو همون لحظه ی ناب ، چیدن عشقی تورویا

تو برام مایه ی شوقی واسه رفتن تا ستاره
من و پر کن از ترانه واسه پرواز دوباره
